عاشقانهمتن عاشقانه

کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

Mohammad Nasirian
محمد نصیریان

کسی ما را نمی پرسد کسی ما را نمی جوید
کسی تنهایی مارا نمی گرید

دلم در حسرت یک دست
دلم در حسرت یک دوست

دلم در حسرت یک بی ریای مهربان ماندست
و اما با توام ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی
کدامین آشنا آیا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند ما را
بگو ای دوست
بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
تو که حتی شبی را هم به خواب من نمی آیی
تو حتی روزهای تلخ نامردی
نگاهت التیام دستهایت را دریغ از ما نمیکردی
من امشب با تمام خاطراتم با تو هم خواهم گفت
من امشب با تمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت
من امشب دفتر تقویم عمرم را به دست عاصی دریای ناآرام خواهم داد
همان دریا که میگفتی
که بغض شکوه هایم از گلویش موج خیزش زخم برمیداشت
بگو ای دوست بگو ای آنکه بی من مثل من تنهای تنهایی
کدامین یار ما را می برد تا انتهای باغ بارانی

محمد نصیریان

مشخصات فردی نام: محمد نصیریان تاریخ تولد: ۳ مرداد ۱۳۶۸ جنسیت: مرد – مجرد محل سکونت: ایران – شیراز تحصیلات سطح تحصیلات: دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی رشته تحصیلی: مدیریت صنعتی گرایش تولید و عملیات محل تحصیل: دانشگاه آزاد یزد

نوشته های مشابه

‫۳ دیدگاه ها

  1. با چلچراغ یاد تو نورانی ام هنوز

    پنداشتی که نور تو خاموش می شود؟

    پنداشتی که رفتی و یاد گذشته مرد؟

    و آن عشق پایدار فراموش می شود؟

    نه

    ای امید من

    دیوانه ی توام

    افسونگر منی

    هرجا به هر زمان

    در خاطر منی

    برگرد

    ای پرنده ی رنجیده

    بازگرد

    باز آ که خلوت دل من آشیان تست

    در راه در گذر

    در خانه در اطاق

    هر سو نشان تست

    مهدی سهیلی

    :rose: :rose: :rose: :rose: :rose:

  2. شده یه چیزی تو دلت سنگینی کنه….؟؟؟

    خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه…

    دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه…

    نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه …

    نتونه آخرش برسه به یه بن بست …

    تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه …

    اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه…

    خیری از آسمون هم ندیده

    مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟!

    بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره …

    خیلی سخته آدم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله…

    خیلی سخته آدم ندونه کدوم طرفیه؟!

    خیلی سخته آدم احساس کنه خدا اونو از بنده ها ش جدا کرده …

    خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …

    پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا