عاشقانهمتن عاشقانه

لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!

image

ایــن روزهـــا همــه بــه مــن
دلـتــنـــگــی
هــدیــه مـی دهنــد
لطفـــا آتــش بــس اعــلام کــنید!
بــه خـــدا
تمــــامـ شــد
دلـــــــــــم…!

محمد نصیریان

مشخصات فردی نام: محمد نصیریان تاریخ تولد: ۳ مرداد ۱۳۶۸ جنسیت: مرد – مجرد محل سکونت: ایران – شیراز تحصیلات سطح تحصیلات: دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی رشته تحصیلی: مدیریت صنعتی گرایش تولید و عملیات محل تحصیل: دانشگاه آزاد یزد

نوشته های مشابه

‫۷ دیدگاه ها

  1. اسمش را میگذاریم؛ دوست مجازی

    اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته

    خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند

    …وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد

    وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش

    نگرانش میشوم

    دلتنگش میشوم

    وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود

    مطمئن میشوم که حقیقی ست

    هرچند کنار هم نباشیم هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،

    من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم

    هرکجا که باشد

  2. وقتی زنی عاشقت میشود..

    دَست ِ خـودَش نـیـسـت ؛

    بــآ صـدای آرام صُـحـبَــت مـیـکـُنَـد . . .

    عـِشـوه هـآیَـش بـیـشـتَــر مـیـشَـوَد . . .

    حِـسـآدَتِ زَنــآنــه مـیـکُـنَـد .

    چـون نـمـیـخـوآهـد کـَسی حَـتـی بـــه عِـشـقَـش نـگــآه کُـنَـد،

    هـَمـیـشــه میگویــَـد تــــو مــآل ِ مـَـن هـَسـتـی !

    دوسـت دآرَد عـِشـقَـش، از پـُشـت دَسـتـآنـش را دور بَــدنَــش حـَـلــقــه کُـنـد،

    گــردنَــش را بــبـوسـَـد . .

    چَـشـمـآنـَش خــُـمـآر مـیـشَـود.

    به آرآمـی گــوشــه ی لَـــبــش را گـــآز مـیـگـیـرَد . . .

    صـدآیـَـش مـیـلـَـرزَد، زیـر ِ لَــب مـیـگـویـَد دوسـتـَتــــــــ دآرَمـــــــــ !

    زَن مـیـدآنَـد کــه وجـودَش بــآ عِـشـق کـآمـل تَـر مـیـشَـوَد . . .

    و بــآ بــوســه ای عـآشـقـآنــه بــه اوج ِ آرامـِـش مـیـرسَـد . . .

  3. رمز بسم الله…

    گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با بسم الله”آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند. روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نکه دارد زن آن را گرفت و با گفتن ” بسم الله الرحمن الرحیم” در پارچه ای پیچید و با ” بسم الله ” آن رادر گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و “بسم الله” را بی ارزش جلوه دهد.
    وی بعد از این کار به مغازه خود رفت. در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد دید همان کیسه طلا که پنهان کرده بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشتو با گفتن “بسم الله” در مکان اول خود گذاشت.شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را طلب کرد. زن مومنه فورا با گفتن “بسم الله” از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را به جا آورد و از جمله مومنین و متقین گردید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا