عاشقانهمتن عاشقانه
سرزمین عشق
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد
کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد
کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد
کاش می شد با نسیم شا مگاه برگ زرد یاس ها را رنگ کرد
کاش می شد با خزان قلب ها مثل دشمن عاشقانه جنگ کرد
کاش می شد در سکوت دشت شب ناله ی غمگین باران را شنید
بعد ، دست قطره هایش را گرفت تا بهار آرزوها پر کشید
کاش می شد مثل یک حس لطیف لا به لای آسمان پر نور شد
کاش می شد چا در شب را کشید از نقاب شوم ظلمت دور شد
کاش می شد از میا ن ژاله ها جرعه ای از مهر با نی را چشید
در جواب خوبها جان هدیه داد سختی و نا مهربانی را شنید
سلام مهندس شعر جالبی بود و پر مفهوم خوشمان آمد قول اونایی شب شعرو از این جور چیزها دور هم جمع میشن مشاعره میکنن .خوشمان آمد به به عالی بود عالی :rose:
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد
کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد
سلام خدمت شمادوست گرانبها وب خیلی خوبی دارین همه ی پست هاش جالبه
دوست عزیز ممنون میشم به وب منم بیای موسیقیه؟ :beauty:
زندگی معنا گرفته است
میان این بود ونبودها
اینجا کسی از درد دیگری خبردار نیست
به اشاره و سکوت
مرحم شده ایم بر زخم های همیشه تازه یمان
اینجا شب ها بلند ،
روزها به کوتاهی یک خمیازه .
اینجا سخت می آید
به آنها که متر می کنند زندگی را