عاشقانهمتن عاشقانه
آغوشِ شاعر
بگذار بغض هایم را قرقره کنم، شاید
چشم و هم چشم های یک دل تنگ
یادت بیاورد که تو
در آغوشِ شاعری قد کشیدی که
آب رفت تا تو
به یکتایی شاه بیتش کـــافر نشوی…
حالا تو نیستی که
اشک، پاپیچ نگاهم می شود و
مرا وادار به راز و نیاز
بر آستان سجاده ای می کند که
به عطر تن تو متبرک است…
جانماز که پیراهن تو باشد،
قنوت نمازم همان شعرهایی می شود که
در بند بند آغوشت به یادگار نوشته ام…
گرچه دلگیر تر از دیروزم گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند لیک باور دارم دل خوشی ها کم نیست زندگی باید کرد هر چند زندگی سخت است
﴾﴿﴾﴿﴾﴿﴾﴿﴾﴿﴾﴿
مرسی
:heart:
خواهش میکنم وظیفس…
ممنون از لطفی که نسبت به من دارید :rose: :rose: :rose:
:rose:
عجب موجود سخت جانی است دل !
هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد و باز هم برایت میتپد ! …..
:brokenheart:
سلام آقا محمد عرض ارادت …
این شاهکار ادبی کار کیه بسیار زیبااااااااااااااااااااااا بود به دلم نشست . :rose:
این روزها که دیگر نیازی به من نداری،
که تنهایی ات را با کس دیگری پر میکنی؛
رفتارت از سرمای زمستان سرد تر،
و حرفهایت از جعبه مدادرنگی پاییز
رنگارنگ تر شده است.!
زخمی که میزنیم
دلی که میشکنیم
ارزان نیست
یک جایی باید بهایش را بپردازیم
یک وقتی
شاید همین نزدیکی ها… :-((
میگوینــد: بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خــاک “ بلنــد می شــود …
امــا …
اینجــا بــاران کــه میزنــد …
بــوی ” خاطــره ” بلنــد میشــود …!
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
حرفی ندارم!
نه برای گفتن و نه برای نگفتن و حتی
ناگفتن!!
نه تنها حرفی نیست اعتراضی هم
نیست…
همچنین خسته ام…
دلم دیگر چیزی نمیخواهد!
نه بودن میخواهد و نه نبودن…
دلم میخواهد سکوت کنم…
کمرنگ شوم…
یک چمدان خاطره بردارم و فقط بروم…
و کسی نگوید نیست!!
همین…
Hey, kilelr job on that one you guys!