داستان

عشق و بندگی

بندگی

جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمی‌یافت. مردی زیرک از ندیمان پادشاه هنگامیکه دلباختگی او را دید و جوان را ساده و خوش قلب یافت، به او گفت: پادشاه اهل معرفت است، اگر احساس کند که تو بنده‌ی مخلص خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.
جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشه‌گیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش پروردگار مشغول شد، به طوری که اندک اندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت. روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد، احوال وی را جویا شد و متوجه شد که وی از بندگان با اخلاص خداوند است. در همان جا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند، جوان فرصتی برای فکر کردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.
همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت. ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جست و جوی وی پرداخت تا علت این تصمیم را بداند. بعد از مدتها جستجو او را یافت و گفت تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آن گونه بی قرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و خواستار ازدواج تو با دخترش شد فرار کردی؟
جوان گفت اگر بندگی دروغین که بخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانه‌ام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه‌ی خویش نبینم؟

محمد نصیریان

مشخصات فردی نام: محمد نصیریان تاریخ تولد: ۳ مرداد ۱۳۶۸ جنسیت: مرد – مجرد محل سکونت: ایران – شیراز تحصیلات سطح تحصیلات: دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی رشته تحصیلی: مدیریت صنعتی گرایش تولید و عملیات محل تحصیل: دانشگاه آزاد یزد

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا