عشق و زندگی
عشق و زندگی
هر لحظه را به گونهای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه میداند؟ شاید آخرین لحظه باشد.
عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.
زندگی را تنها زمانی میشناسی که آماده سفر به ناشناخته شوی.
اگر به شناخته چنگ بزنی، به ذهن چنگ زدهای و ذهن زندگی نیست.
بیشتر عشق بورز تا بیشتر شوی.. کمتر عشق بورزی، کمتر خواهی بود.
توان عشق ورزیدن تو، ترازوی سنجش توست و میزان عشق تو، ترازوی وجود تو.
تلاش نکن که زندگی را بفهمی، زندگی را زندگی کن! تلاش نکن که عشق را بفهمی، عاشق شو!
و چنین است که خواهی دانست؛ این دانستن حاصل تجربه توست، این دانستن هرگز ویرانگر آن راز نیست.
هر چه بیشتر بدانی در مییابی که هنوز چیزهای بیشتر و بیشتری باقیاست تا بدانی.
عشق والاترین هدیه خداست این هنر را بیاموز، ترانه عشق و جشن آن را بیاموز.
عشق نیازی بی چون و چراست، روح بی عشق قادر به حیات نیست.
عشق خوراک روح و سرآغاز هر آن چیزی است که بزرگ است؛ عشق دروازه ملکوت است.
اُشو
برای دل خوشی هیچکس چزی نگویید ک بعدها دلیل دل تنگیش شود :-/
ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ”
ﻧﻪ ﺣﺮﻑ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻧﻪ ﻧﮕﺎﻩ
ﻧﻪ ﮔﻔﺘﻦِ ﻣﺪﺍﻡِ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
.
” ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ”
ﯾﮏ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ
ﯾﮏ ﺁﻏﻮﺵ
ﮐﻪ ﺑﻮﯼِ ﻋﻄﺮِ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﻭﺭ ﮐﻪ ﺷﺪ
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺑﻮﯼِ ﺗﻮ!
.
.
.
” ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ”
ﺍﻣﻨﯿﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ…
گاه
آدمی تنهاتر از آن است که سکوتش میگوید
گاه
تنهایی تنهاتر از آن است که دیده شود
آنجا نشسته ای و لبخند میزنی اما دستی تکان نمی دهی
ای کاش آن قاب ، قاب پنجره بود…
سپاه تردید به قلب من حمله ور شده است
ای نگاهت امن ترین و آرام ترین جای دنیا
صدای در زدن های پی در پی شبانه ام را
پشت پلک های سنگینت
می شنوی یا نه؟!