عاشقانهمتن عاشقانه
فقط می گویم منم دلتنگم
کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم
کاش می توانستم راحت حرف بزنم …
چیزی بگویم از دلتنگی …
میان آدم های که در این اتاق مجازی جمع شدند …
فقط می گویم منم دلتنگم
بـه تــو حســودی ام میشــود ای اجــل
اینجــا خیلـی هــا عــاشقــانــه
انتظــارتــــــ را میکشنــد!
بــاور نــداری؟!
مـن را ببیــن….
گــاهــی خـــود مــــن
یکـی از همـان خیلـی هــا میشـــوم! :shy:
:wilt: :cry:
دلتنگی ، پیچیده نیست …
یک دل … یک آسمان … یک بغض … و آرزوهای ترک خورده !
دلتنگى
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره
تمنای بودنش را می کند
شعرهایم را میخوانی…
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول …
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …
تو ساده تر نگاه کن …
:rose: :rose:
پس این ها همه اسمش زندگی است:
دلتنگی ها، دل خموشی ها، ثانیه ها، دقیقه ها
حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد
ما زنده ایم، چون بیداریم
ما زنده ایم، چون می خوابیم
و رستگار و سعادتمندیم،
زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان
پانشینی
برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم
خوشبختیم، زیرا
هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست
سرو ها مبلغین بی منت سر سبزی اند
و شقایق ها پیام آوران آیه های سرخ عطر و آتش
برگچه های پیاز ترانه های طراوتند
و فکر کن!
واقعا فکر کن که چه هولناک می شد اگر از میان آواها
بانگ خروس را بر می داشتند
و همین طور ریگ ها
و ماه
و منظومه ها
ما نیز باید دوست بداریم … آری باید
زیرا دوست داشتن، خالِ بالِ روحِ ماست.
“حسین پناهی”
یک فلاسک چای …
یک رودخانه که اعتماد به نفسش از دریا بیشتر است …
و تنها یک دوربین ….
تنها برای اینکه گرفته باشمت یک سکانس در آغوشم …
اینست تمام دغدغه های
مردی که از وصیت کردن بدش می آید …
خوشبختی یک سفر است نه یک مقصد.
هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای زندگی
وجود ندارد،
پس زندگی کنید.
سلاممممممممممممم
عرض ارادت دارم آقا محمد …
ببخشید چند روزی گرفتار بودم .
خواهش میکنم اشکالی نداره :star:
چقدر سخته واسه رسیدن به ستارت
تا آسمون بری اما وقتی رسیدی ببینی صبح شده …. چقدر سخته …هیــــ :-(( :-((
سلاممممممممممممممممممم بدووووووووووووووووووو apm :-D :-D :-D :-D :-D
می گویی دوست دارم زیر باران قدم بزنم اما وقتی باران می بارد چتر به دست می گیری می گویی افتاب را دوست دارم اما زیر نور خورشید به دنبال سایه می گردی می گویی باد را دوست دارم اما وقتی باد می وزد پنچره را می بندی حالا دریاب وحشت مرا وقتی می گویی دوستت دارم……!!
زیر بارانم بی چتر …
تنها بینی سرخم لو میدهد مرا که باریده ام همراه ابرها ، اما …
تابلوی قشنگی شده ایم : من و جاده و باران !
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺩﻧﯿﺎ، ﻗﺎﻧﻮﻥ “ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ” ﺍﺳﺖ!
ﺩﻟﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻨﮓ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ “ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ” ﺗﻨﮓ ﺷﻮﺩ..
ﺩﺳﺘﺎﻥ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ “ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ”ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ..
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ “ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ” ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ…
ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯼ “ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ” ﺑﺮﯾﺰﯼ
Good point. I hadn’t thohgut about it quite that way. :)