فهرست شاهان ایران(از ابتدا تا انتها) قسمت سوم هخامنشیان

کوروش بزرگ
کوروش دوم که به کوروش بزرگ و کوروش کبیر مشهور است، بنیانگذار و نخستین شاه شاهنشاهی هخامنشی بود که در بین سالهای ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد، بر نواحی گستردهای از آسیا حکومت میکرد. کوروش در استوانهٔ خود که در بابل کشف شده، خودش را «فرزند کمبوجیه، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ کوروش، شاه بزرگ انشان، نوادهٔ چیشپیش، شاه بزرگ انشان، از خانوادهای که همیشه پادشاه بودهاست» معرفی میکند. به گفتهٔ هرودوت، کوروش نسب شاهانه داشتهاست و بهجز کتزیاس، دیگر نویسندگان یونانی، ماندانا دختر آستیاگ را مادر کوروش دانستهاند و گزارش دادهاند که کوروش حاصل ازدواج کمبوجیه یکم و ماندانا بودهاست. برخی از مورخان امروزی این روایت را معتبر میدانند اما برخی دیگر اعتقاد دارند رواج این روایت ریشههای سیاسی داشتهاست و هدفش این بوده که از بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی، مردی نیمهمادی بسازد تا مادها را با فرمانروایی پارسها آشتی دهد و اصولاً رابطهای بین ماندانا دختر آستیاگ و کوروش قائل نیستند و آن را افسانه میدانند.
دربارهٔ کودکی و جوانی کوروش و سالهای اولیهٔ زندگی او روایات متعددی وجود دارد؛ اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند، اما شرحی که آنها دربارهٔ ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند، بیشتر شبیه افسانهاست. هرودوت در مورد دستیابی کوروش به قدرت، چهار داستان نقل میکند. ولی فقط یکی از آنها را معتبر میداند. طبق نظر گزنفون از قرن پنجم تا چهارم پیش از میلاد مسیح یک سلسله داستانهای متفاوت دربارهٔ کوروش نقل میشدهاست.
کوروش ابتدا علیهٔ شاه ماد طغیان کرد و سپس به پایتخت حکومت ماد در هگمتانه یورش برد و با کمکهایی که از درون سپاه ماد به او شد، هگمتانه را فتح کرد. سپس کرزوس، شاه لیدیه را شکست داد و بهسوی سارد لشکر کشید و پس از دو هفته، شهر سارد به اشغال نیروهای ایرانی درآمد. کوروش مسئولیت فتح دیگر شهرهای آسیای صغیر را به فرماندهانش واگذار کرد و خود به اکباتان بازگشت و بهسوی «پارت»، «زرنگ»، «هرات»، «خوارزم»، «باختر»، «سغد»، «گندار»، «ثهتَگوش» و «اَرَخواتیش» لشکر کشید. جزئیات این جنگها در تاریخ ثبت نشدهاست و اطلاع کمی دربارهٔ کیفیت این نبردها وجود دارد.
در بهار سال ۵۳۹ پیش از میلاد، کوروش آهنگ تسخیر بابل را کرد و وارد جنگ با بابل شد. به گواهی اسناد تاریخی و عقیدهٔ پژوهشگران، فتح بابل بدون جنگ بودهاست و توسط یکی از فرماندهان کوروش بهنام گئوبروه در شب جشن سال نو انجام شد. هفده روز پس از سقوط بابل، در روز ۲۹ اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد، خود کوروش وارد پایتخت شد. تصرف بابل نقطهٔ عطفی بود که باعث ایجاد تعادل بین قدرتهای درگیر در آسیای غربی شد و زمینهٔ بازگشت یهودیان تبعیدی به میهنشان در اسرائیل را فراهم کرد. کوروش همچنین دستور داد که پرستشگاه اورشلیم را بازسازی کنند و ظروف و اشیای طلایی و نقرهای را که نبوکدنصر از اورشلیم ربوده بود، به یهودیان تحویل داد.
استوانهٔ کوروش پس از شکست دادن نبونعید و تصرف بابل، نوشته شده و به منزلهٔ سند و شاهد تاریخی پرارزشیاست. در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل متحد استوانهٔ کوروش را به همهٔ زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد و بدلی از این استوانه در مقر سازمان ملل در شهر نیویورک قرار داده شد.
هرودوت گزارش میدهد که کوروش در جنگ با ماساگتها کشته شد؛ ولی این دیدگاه را اکثر مورخان جدید رد میکنند و معتقدند که داستان هرودوت ساختگی است. تنها منبع موثق کهنی که غیرمستقیم به مرگ کوروش اشاره میکند، دو لوح و سند گلی یافتشده در بابل است که نخستین آن مربوط به دوازدهم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است که تاریخ آن «نهمین سال کورش، شاه کشورها» را نشان میدهد. سند دوم که مربوط به سی و یکم اوت ۵۳۰ پیش از میلاد است، «سال آغاز فرمانروایی کمبوجیه، شاه کشورها» را بر خود دارد. این دو سند که در ظاهر اهمیت چندانی ندارند، در واقع نشان میدهند که کوروش در فاصلهٔ بین ۱۲ تا ۳۱ اوت سال ۵۳۰ پیش از میلاد درگذشتهاست و یا حداقل، خبر درگذشت وی و بر تختنشینی کمبوجیه در این تاریخ به بابل رسیدهاست.
کمبوجیه دوم
کمبوجیه دوم ( پادشاهی: ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد)، دومین شاه دودمان هخامنشی و آغازکنندهٔ دودمان بیست و هفتم مصر و فرزند ارشد کوروش بزرگ و کاساندان است. مهمترین اتفاق دوران فرمانروایی وی، فتح مصر بود. برخی از پژوهشگران معتقدند ریشهٔ نام کمبوجیه عیلامی است. در حالی که پژوهشگران دیگری آن را با قبیلههای سانسکریتزبان موسوم به کمبوجه، که در شمالغرب هند زندگی میکنند، در پیوند میدانند و بر این باورند که کمبوجیه صورت وصفی نام این قبیله است.
کمبوجیه پیش از پادشاهی، در دوران فرمانروایی پدرش کوروش، عنوان «شاه بابل» را داشته و نائبالسلطنه بوده است و پس از مرگ پدرش، جانشین وی شد. البته جانشینی در زمان هخامنشیان با پسر ارشد نبوده بلکه به خواست فرمانروا وابسته بود و او از میان فرزندانش یکی را به جانشینی برمیگزیند. هرچند انتصاب نخستین پسر معمول بود ولی قانون لازمالاجرایی نبود. او پس از به تختنشینی، بیش از هر چیز وقت خود را صرف تهیهٔ مقدمات لشکرکشی به مصر کرد. سپاه او در ماه مه سال ۵۲۵ پیش از میلاد خود را به پلوزیوم رساند و با سپاه مصر درگیر شدند و سرانجام بر سپاه پسامتیخ سوم غلبه کرد. در ماه ژوئن سال ۵۲۵ پیش از میلاد، سپاه او با پیمودن درهٔ نیل از شمال به جنوب، سراسر مصر را تسخیر کرد.
کمبوجیه پس از فتح مصر، نظم و امنیت را برقرار کرد و سیاست تساهل دینی پدرش را در پیش گرفت. براساس قوانین سنتی مصر، او رسماً «فرعون مصر» لقب گرفت و خود را «شاه مصر علیا و مصر سفلی» و «از نسل خدایان هوروس، رع و اوزیریس» نامید. پس از پیروزی کمبوجیه در برابر مصر، وی تصمیم گرفت فتوحات خود را گسترش دهد و به سرزمینهای ثروتمند دیگری همچون لیبی و کارتاژ لشکر بکشد. وی از تبس پنجاه هزار تن را به تصرف واحهٔ آمون فرستاد، اما سپاه وی پس از عبور از واحهٔ بزرگ در بیابان گم شد و هرگز خبری از آن نیامد.
در پاییز سال ۵۲۳ پیش از میلاد، خبرهای نگرانکنندهای کمبوجیه را وادار به بازگشت از نوبه بهسوی مصر کرد. سپاه وی نیل را تا کوروسکو طی کرد و سپس از راه بیابان عازم نوبه گردید، اما هنگامی که آنها یکچهارم راه را پیمودند، آب و آذوقهٔ سپاه تمام شد و آنها پس از دادن تلفات بسیار، ناگزیر به بازگشت شدند.
بنا به روایت هرودوت، بردیا بههمراه کمبوجیه به مصر رفت ولی پس از مدتی بین آنها اختلافاتی ایجاد شد و کمبوجیه دستور داد برادرش به ایران بازگردد و مخفیانه فرمان قتل او را صادر کرد که در بین راه توسط مأموران دولتی کشته شد. اما بنا بر سنگنبشتهٔ داریوش در بیستون، کمبوجیه قبل از حرکت بهسوی مصر، بردیا را به قتل رسانید. اما پژوهشگران معاصر در درستی قتل بردیا توسط کمبوجیه اتفاق نظر ندارند. کارل جولیوس بلوخ، آلبرت اومستد و برخی دیگر از تاریخدانها معقتدند مردی که بر کمبوجیه شورید، در واقع بردیای واقعی پسر کوروش بزرگ و وارث حقیقی سلطنت بود. داریوش بزرگ او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد.
هرودوت میگوید که ایرانیان به کمبوجیه «جبار» میگفتند زیرا او نیمهدیوانه، ستمگر و گستاخ بود؛ اما این ارزیابی، نشاندهندهٔ تبلیغات منفی ایرانیان و مصریها در دوران پس از کمبوجیه است. مورخان یونانی گزارش میدهند که کمبوجیه، گاو آپیس را با خنجر زخمی کرد و این گاو چندی بعد بر اثر زخم خنجر کشته شد. اما در مطالعات تازهای که براساس کاوشهای باستانشناسی صورت گرفته، نتایج تازهای دربارهٔ اتهامات مورخان به کمبوجیه را روشن میسازد؛ بر پایهٔ نوشتههای رسمی درون مقبرهٔ گاوهای آپیس، مشخص شده که یک گاو در ششمین سال سلطنت کمبوجیه، زمانی که او به نوبه و اتیوپی رفته بود، بیآنکه در مصر باشد مرده بود. گاو بعدی هم در ماه اوت سال ۵۲۵ پیش از میلاد مُرده و در تابوتی از جنس سنگ گرانیت قرار گرفته و دفن شده است. این واقعه چهار سال پس از مرگ کمبوجیه روی میدهد.
بر پایهٔ سنگنبشتهٔ بیستون و متون رسمی بابلی، کمبوجیه پس از ماه ژوئیه سال ۵۲۲ پیش از میلاد درگذشته است. بر اساس گفتههای هرودوت، او در راه بازگشت به ایران، در سوریه بود که خبر برتختنشینی گئومات را از جارچی دریافت کرد. داریوش بزرگ در سنگنبشتهٔ بیستون میگوید او «به مرگ خود مُرد». برخی از پژوهشگران عقیده دارند بنایی که «تخت رستم» نامیده میشود و در نزدیکی نقش رستم و در چهار کیلومتری شمال تخت جمشید قرار دارد، برای آرامگاه کمبوجیه در نظر گرفته شده بود ولی پس از مرگش ناتمام ماند. برخی دیگر نیز اعتقاد دارند ویرانهٔ سنگی «زندان سلیمان» در پاسارگاد آرامگاه کمبوجیه است. گروهی دیگر نیز آثار سنگی بین تخت جمشید و نقش رستم که به نام تخت گوهر معروف است را آرامگاه کمبوجیه دانستهاند.
گئومات
گئومات یا گئوماتا ، نام مغی بود که به نوشته کتیبه بیستون وانمود کرد که پسر کوروش بزرگ، بردیا (اسمردیس)است و تخت پادشاهی را از آن خود کرد. هیچ رویدادی به اندازه تحول جانشینی داریوش اول بر کمبوجیه دوم، به طور مفصل در تاریخ مکتوب هخامنشیان نیامده و در موردش بحث نشده است.
داریوش یکم
داریوش یکم، ناموَر داریوش بزرگ،[۱] پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود.
وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک چندی از بزرگان هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درونمرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
از دیگر کارهای او حفر راهآبی بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند میداد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. پس از جهانگیری کوروش و کمبوجیه سراسر آسیا (آسیای صغیر) مگر عربستان جزو قلمرو او محسوب میگردید.
خشایارشا
خَشایارشای یکم ، یا خَشایارشای بزرگ[۱]، ملقب به شاه شاهان پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ، چهارمین پادشاه هخامنشی بین سالهای (۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از میلاد) بود.
داریوش پسران بسیاری داشت که بزرگترین آنها آرتابرزن[۲] بود که از دختر گئوبروو، همسر نخست داریوش بود، ولی داریوش، خشایارشا را که بزرگترین فرزند آتوسا دختر کوروش بود به جانشینی برگزید. نام خشایارشا از دو جزء “خشای” به معنی (شاه) و “آرشا” به معنی (مرد) تشکیل شده و به معنی «شاه مردان» است، معنای این نام میتواند «کسی که در میان شاهان پهلوان است»[۳] یا فرمانروای قهرمانان باشد.[۴] خشایارشا در سن سی و چهار سالگی به پادشاهی رسید.
رکورد بزرگترین امپراتوری دنیا از نظر جمعیت را شاهنشاهی هخامنشی در دوران خشایارشا حدود ۴۸۰ پیش از میلاد با داشتن ۴۴ درصد جمعیت کل دنیا از آن خود دارد.
اردشیر یکم (هخامنشی)
اردشیر یکم یا ارتخشتره پسر خشایارشا و ملکه آمستریس، پنجمین پادشاه هخامنشی از سال ۴۶۵ تا ۴۲۴ پیش از میلاد بود.
او سومین پسر خشایارشا بود. اردشیر پسر خشیارشا و ملکه آمِستریس (دختر اُتانس) است.[۱] پس از به قتل رسیدنِ پدر و برادرش داریوش که جانشینِ قانونی بود، به دستِ اردوان فرمانده گارد نگهدار شاه، بر تختِ شاهی نشست. اردوان به طور موقت، اردشیر، را بر تخت نشاند و خودش از طریق پسران خویش قصد داشت به هنگام فرصت وی را نیز از میان بردارد، اما اردشیر از این توطئه آگاهی یافت و در دفع او پیشدستی کرد. اردشیر، اردوان و پسرانش را کشت و خود را شاهنشاه خواند. اردشیر ۴۱ سال فرمانروایی کرد.
از زمان اردشیر تاریخ ملی با تاریخ اساطیری ایران در هم میآمیزد. در بسیاری از منابع اردشیر یکم و بهمن اسفندیار یکی دانسته شدهاند. در زمان پادشاهیِ اردشیر یکم هخامنشی در حدود سال ۴۴۱ پیش از میلاد، گاهشمار امپراتوری اصلاح شد و نامِ ماه های سال به نام های ایزدان مزدیسنا نامگذاری شدند که تا به امروز باقی است.
خشایارشای دوم
خَشایارشا ی دوم ششمین پادشاه هخامنشی بود.
به گفته تاریخ نویسان وی تنها پسر اردشیر یکم از ملکه داماسپیا بوده که پس از مرگ پدر به پادشاهی می رسد و چهل و پنج روز بعد توسط برادرش سغدیانوس که به اعتقاد برخی از همسر غیر عقدی اردشیر بود به قتل می رسد. جنازه او را همراه با جنازه پدر و مادرش، داماسپیا که درست همزمان و در روز وفات اردشیر یکم فوت کرده بود، در یک روز در پارس دفن کردند. “سغدیانوس” نیز از سلطنت چندان بهره ای نبرد بلکه برادر دیگر وی به نام « وَهاوکا » یا « وَهوکه » بر وی شورید و به فرمانروایی شش هفت ماهه ی او پایان داد. وهوکه بعد از او به تخت پادشاهی نشست و خود را داریوش دوم نام نهاد.[۱]
سغدیانوس
سغدیانوس از شاهزادگان هخامنشی و هفتمین پادشاه این سلسله و به باور برخی پسر غیر عقدی اردشیر یکم است. وی با همراهی خواجه ای به نام فارناسیاس بر خشایارشای دوم شورید و برادرش را چهل و پنج روز بعد از به سلطنت رسیدن به قتل رسانید [۱] و خود به دست برادر دیگرش داریوش دوم به قتل رسید. داریوش دوم او را به یک اتاق آکنده از خاکستر انداخت و به فرمانروایی شش هفت ماههٔ او، در خاکستر مرگ پایان داد
داریوش دوم
داریوش دوم یا اُخُس یا وهوکه یا وَهاوکا ، سومین پسر اردشیر یکم، هشتمین پادشاه هخامنشی بود.
ظاهراً به سبب نژاد یا نسبت مادر بابلی خویش “سوریائی” هم خوانده میشد. او پس از شورش بر ضد برادرش سغدیانوس که برادر خود خشایارشای دوم پادشاه قانونی شاهنشاهی را به قتل رسانده بود در سال ۴۲۳ (پیش از میلاد) به تخت نشست و نام “داریوش” را برای خود برگزید. داریوش دوم نوزده سال بر ایران حکومت کرد. او با توجه به تاریخ سنتی ایران با داراب همسان دانسته میشود.
بر پایهٔ آنچه یونانیان در تاریخ نوشتهاند، داریوش دوم، “اخس (به یونانی)” به معنی فرزند غیرعقدی اردشیر یکم بود. اگرچه در مغرضانه بودن چنین صفاتی از سوی یونانیان که اصلیترین دشمن ایرانیان بودهاند، جای شک و شبهه باقیست.
اردشیر دوم (هخامنشی)
اردشیر دوم یا ارشک یا اردشیر منمون، نهمین پادشاه هخامنشی، پسر بزرگ داریوش دوم و پروشات بود که پس از مرگ پدر در سن چهل سالگی به سلطنت رسید.
یونانیها وی را “منمون” به معنی باحافظه و باهوش خواندهاند زیرا چنانکه مینویسند حافظهای فوق العاده داشتهاست.[۲] سلطنت او در عین آنکه آگنده از توطئه و طغیان و جنایت بود، به سبب اوضاع و احوال مساعد، در آنچه به روابط با دنیای غرب مربوط میشد، روی هم رفته، سلطنتی موفق بود.
اردشیر سوم (هخامنشی)
اردشیر سوم یا اُخُوس یا وهوک دهمین پادشاه هخامنشی پسر اردشیر دوم و استاتیرا همسر او بود.
وی پس از اینکه به تخت نشست، خود را در سنگنبشته “پارسه” تخت جمشید “ارتَ خْشثَر” یا اردشیر نامید. نویسندگان یونانی، نام او را “آرتاکسرک سس” یا “آرتاسسسس” نوشتهاند.
پادشاهی اردشیر سوم، تماماً صرف خوابانیدن شورشها، در ممالک تابعه گردید.
ارشک (شاه هخامنشی)
ارشک یا ارسس یازدهمین پادشاه هخامنشی فرزند اردشیر سوم بود که پس از کشته شدن پدر به دست باگواس خواجه به سلطنت رسید و چون درصدد برآمد تا خود را از سلطهٔ خواجه رهاند، او نیز به دست باگواس خواجه به قتل رسید. پس از وی داریوش کودومانوس که پسر عموی اردشیر سوم بود و با خواجه دوستی قدیمی داشت، با نام داریوش سوم به سلطنت رسید.
داریوش سوم
داریوش سوم یا دارا دوازدهمین و آخرین پادشاه شاهنشاهی هخامنشی بود. او فرزند آرشام (نوهٔ داریوش دوم)، و سیسیگامبیس، دختر اردشیر دوم بود.
او در سال ۳۸۰ پیش از میلاد در پارسه متولد شد و در سال ۳۳۰ پیش از میلاد در دامغان بدست اردشیر پنجم کشته شد. در شاهنامهٔ فردوسی و تاریخ سنتی ایرانیان، داریوش سوم با نام «دارا» شناخته میشود و پدر او داراب معرفی شدهاست.
ردیف | نام شاه | دوران حکومت |
---|---|---|
۱ | کوروش بزرگ | حدود ۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد |
۲ | کمبوجیه دوم | ۵۳۰ تا ۵۲۲ پیش از میلاد |
۳ | گئومات | ۴۲۱ پیش از میلاد |
۴ | داریوش بزرگ | ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد |
۵ | خشایارشا | ۴۸۵ تا ۴۶۵ پیش از میلاد |
۶ | اردشیر یکم | ۴۶۵ تا ۴۲۴ پیش از میلاد |
۷ | خشایارشای دوم | ۴۲۴ پیش از میلاد |
۸ | سغدیانوس | ۴۲۴ تا ۴۲۳ پیش از میلاد |
۹ | داریوش دوم | ۴۲۳ تا ۴۰۴ پیش از میلاد |
۱۰ | اردشیر دوم | ۴۰۴ تا ۳۵۸ پیش از میلاد |
۱۱ | اردشیر سوم | ۳۵۸ تا ۳۳۸ پیش از میلاد |
۱۲ | ارشک | ۳۳۸ تا ۳۳۶ پیش از میلاد |
۱۳ | داریوش سوم | ۳۳۶ تا ۳۳۰ پیش از میلاد |

دندانپزشک آخرین دندان گرگ را کشید!
نگاهی به صورت گرگ انداخت و پوزخندی زد
گرگ زیر لب گفت:بخند…….
اینست عاقبت گرگی که عاشق گوسفندی شده باشد!
ـــــــــــــ—ــــــــــــ—______—
سلام محمدجان باشه حتما اگه از حالش خبردار بشم بهت خبر میدم، این پستتم واقعا خوندنیو جذاب بود مرسی
سلام
چقدر جالب که اینقدر به اصالت ها شما اهمیت میدی و مطالب زیبایی رو توی وب میذاری
که قابل ستودنه :rose:
منظورم از اون مطلبی که گذاشته بودیم توی وبم ذات عاشق پیشگی است که هیچوقت عشق تموم نمیشه نه اینکه چند تا عشق باشه :-)
اگه کسی عشق توی وجودش باشه با همون عشق فضا رو خوشبو میکنه و همه چیز با عشق میبینه و درک میکنه حتی اگه اطرافش کسانی باشند که عشق رو نشناسند با وجود اون باعث میشه که بوی عشق رو درک کنند :-)
بعـــضیـــــ وقتـــــهـــــا …
تنهــــــــــایی…
یعنــــــــی…
خیلــــــی هـــــــــــا…
در حــد و انـــدازه تـــــــو…
نیســــــــتن
سیب هنوز هم شیرین است
هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوا می فروشد ، شیطان بهانه بود …
سلام ممنون به وبم سر زدی
من همیشه باتبادل لینک موافقم
مخصوصا وبی به این زیبایی
من شمارو لینک میکنم
شماهم منرو لینک کنید
دست مریزاد . من شما جوانها رو که می بینم با اینکه میدونم اون ارزشی رو که باید داشته باشید برایتان قائل نیستند ولی ته دلم شاد میشود . شما هستید که میشود به افکارتان تکیه کرد . شادباشیدو سرفراز.
اون شعر هم که در کامنت بعدی گذاشته بودی عالی بود . عالی
سپاس از مطلب مفیدتون
:pray: عالی ممنون