عاشقانهمتن عاشقانه
ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤــ ﺭﺍ ﺩَﻡ ِ ﺩﺭ میگذارم ..
ﯾــﺎﺩﻡ ﺑــﺎﺷـــﺪ ، ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻌﻀﯽ ﺍﺯ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﯾﻤــ ﺭﺍ ﺩَﻡ ِ ﺩﺭ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ
ﺗــﺎ ﺭﻓﺘﮕـــﺮ ﺑﺒــــﺮﺩ ! ﺑﯿﭽــﺎﺭﻩ ﺍﻭ …
ﻣﺎ ﺑﻘــﯽ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻧﻘــﺪﺍ” ﺑــﺎ ﺧﻮﺩ ﺑــﻪ ﮔﻮﺭ ﻣﯽ ﺑـــﺮﻡ
ﻣﺎ ﺑﻘــﯽ ﻫﻤــﺎﻥ ” ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑــﺎ ﺗــﻮ ﺑﻮﺩﻥ ” ﺍﺳﺖ
ﻧﺘــﺮﺱ ﺟﺎﻧﮑﻢ !
ﺣﺘــﯽ ﺁﺭﺯﻭﯼ ِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑــﻪ ﮐﺴــﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻢ …
شما به من لطف دارید . کامنتت اشکم را در آورد . میدانی چرا ؟ فقط باید در سن و سال من باشی تا این کامنت اشکت را در آورد . ( ار مرگ نمی ترسم . از اینکه سالها بخوابم دریع از اینکه لحطه ای خوابت را ببینم دلم را میلرزاند) .
و پستهایت را که هر بار میایم به وبت باز و باز میخوانم . یکی از یکی زیباتر . درون احساساتی ناب غوطه ور است
تو برایم بهترین هستی ،
دنیا را نمیخواهم ،
تو زندگی من هستی
اینگونه مرا نگاه نکن ،
فکر کرده ای که از نگاهت خسته میشوم ،
نه عزیزم بیشتر از اینکه هستم عاشقت میشوم
پس آنقدر نگاهم کن ،
تا دیوانه شوم !
ترسناک ترین مرحله آمپول زدن اونجاس که آمپولو میخوان آماده کنن
اوجش هم اون قسمتیه که دو قطره ازش میزنه بیرون
وای وای بزارید بقیشو نگم دیگه
حتی تعریف کردنشم ترسناکه…
عجب …
امروزت را زندگــــی کن
.
نه دیروز را؛
نه فردارا؛
فقط امــــروز را…
لحظه های زندگیت را آباد کــن ،
هرگـــز
.
.
.
امروزت را به فردا اجاره نــــده
عشق یعنی از دیدن چهره همیشگی خسته نشی :-((
به گناهی که تماشای گل روی تو بود
خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم ؟؟؟
کافیست…
عاشق ترین مرد …
آدم بود
که بهشت را به لبخند حوا فروخت!!دوباره سیب بچین حوا
من خسته ام
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند…
گفت: حالت را نمی پرسم
می دانم خوبی, عکس هایت همه با لبخندند!!
و نمی دانست عکاس که می گوید سیب…
من یاد حماقت حوا می افتم
و پوزخند می زنم…
اصول همانند قطب نما عمل می کنند
اگر شما به یک سری اصول پایبند باشید
هرگز راه زندگی را گم نخواهید کرد
و همواره راه را از بیراهه باز می شناسید
ایستادگی کن ، ایستادگی کن ؛ و ایستادگی کن …
و به یاد داشته باش که لشکری از کلاغها
جرات نزدیک شدن به مترسکی که ایستادگی را
فقط به نمایش می گذارد ندارد . . .