بچگی ام

دلم بچگی ام را
سادگی هایِ کودکانه ام
مهربانی هایِ از تهِ دلم
را میخواهد …
میخواهم چشم هایم را رویِ تمامِ آنهایی که دلم را رنجانده اند ببندم
بروم گوشه ای دنج
جایی که دستِ هیچ کسی به من و آرزوهایم نرسد
بنشینم …
پشت کنم به همه یِ دنیا و آدمهایش
به سختی و درد هایش
به بی مهری و ناملایمتی هایش
پاهایم را سخت در آغوش بگیرم.
با همه ی دنیا قهر کنم
صورتم را بینِ دستهایم پنهان کنم
بلند و با فریاد بگویم:
من بازی نمیکنم
من دیگر بازی نمیکنم.

#فرگل_مشتاقی

خروج از نسخه موبایل