داستان

تصمیم پادشاه..!*

پادشاهی تصمیم گرفت پسرش را جای خود بر تخت بنشاند، اما بر اساس قوانین کشور پادشاه می بایست متاهل باشد.

پدر دستور داد یکصد دختر زیبا جمع کنند تا برای پسرش همسری انتخاب کند ؛آنگاه همه دختر ها را در سالنی جمع کرد و به هرکدام از آنها بذر کوچکی داد و گفت : طی سه ماه آینده که بهار است، هرکس با این بذر زیباترین گل را پرورش دهد عروس من خواهد شد.

دختران از روز بعد دست به کار شدند و در میان آنها دختر فقیری بود که در روستا زندگی میکرد.

او با مشورت کشاورزان روستایش بذر را در گلدان کاشت اما در پایان ۹۰روز هیچ گلی سبز نشد.

خیلی ها گفتند که دیگر به جلسه نهایی نرو ، اما او گفت: نمیخواهم که هم ناموفق محسوب شوم هم ترسو!

روز موعود پادشاه دید که ۹۹دختر هرکدام با با گل های زیبایی آمده اند، سپس از دختر روستایی دلیل را جویا شد و جواب را عینا شنید .

آنگاه رو به همه گفت عروس من این دختر روستایی است!

قصد من این بود که صادق ترین دختر را بیایم!تمام بذر گل هایی که به شما داده بودم عقیم و نابارور بود،اما همه شما نیرنگ زدید و گل هایی دیگر آوردید،این این دختر که حقیقت را آورد .

*زیباترین منش انسان راستگویی است*

محمد نصیریان

مشخصات فردی نام: محمد نصیریان تاریخ تولد: ۳ مرداد ۱۳۶۸ جنسیت: مرد – مجرد محل سکونت: ایران – شیراز تحصیلات سطح تحصیلات: دانشجوی دکتری مدیریت صنعتی رشته تحصیلی: مدیریت صنعتی گرایش تولید و عملیات محل تحصیل: دانشگاه آزاد یزد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بسته است
دکمه بازگشت به بالا