لا به لای زندگی

چیزهای زیادی در این جهان هست که باید از لا‌به‌لای زندگی بیرون کشید.
خروار خروار سلامتی، ثروت، انسانیت و عشق!
و عشق که میان سلول‌های یک تن پنهان مانده.
باید بیرونش کشید و آدمیزاد را نجات داد.
حسی که گاه در قالب یک فیلم یا یک شعر بلند و یا نگاهی اتفاقی در تو نفوذ می‌کند و حسرت را با نفسی بلند معنا می‌بخشی.
همان نگاهی که در لحظه دکمه‌ی استاپ را می‌زند و تو را به ورای دنیای مادی می‌برد.
به آنجایی که انتهایش را نمی‌دانی.
برای عشق انتهایی نیست.
تمنای دو روح است برای آمیزش.
آهای آدمِ خوابیده در اندوه‌هایت، آگاه باش که بی‌عشقی پرسه در یک جزیره‌ی سرگردانی دائم است.
و تویی که از درگیر عاطفه شدن هراس داری، تویی که از ترسِ پایان به آغاز تن نمی‌دهی،
براستی با دلت در این جزیره‌ی سرگردانی چه می‌کنی!
آگاه باش که بخاطر ترس از بی‌سرانجام ماندن یک ارتباط، از تلفیق دو احساسِ شورآفرین گذشتن، عین دیوانگی‌ست.
یک دیوانگی مزمن در جزیره‌ی سرگردانی.

#شیما_سبحانی

خروج از نسخه موبایل