خدا
- داستان
پارهای از هستی
پارهای از هستی لاک پشت پشتش سنگین بود و جادههای دنیا طولانی. میدانست که همیشه جز اندکی از بسیار را…
بیشتر بخوانید » - داستان
یکی از بستگان خدا
شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالیکه پاهای برهنهاش را روی برف جابهجا میکرد تا شاید…
بیشتر بخوانید »