عاشقانهمتن عاشقانه
رویاهای بر باد رفته
از یک جایی به بعد آلیس میشوی در عجایب سرزمینی
که جز خاطره پای هیچ عصایی به آنجا باز نمیشود.
از یک جایی به بعد به خودت که میآیی پر شدی از رفت و آمد رویاهای پابرهنهای
که اعتبارشان نسبت مستقیم دارد با آرزوهای خطور نکرده در سر واقعیت!
از یک جایی به بعد خارج از فهم جوانی و پیری خاطره در تو دلقکی میشود
که زورش دیگر به اتمام یک سیرک خندهدار نمیرسد..
از یک جایی به بعد شهر در خاطرات ذهنیات به گل مینشیند تا دست از پا درازتر برگردی..
برگردی به خواب، به رویا، به هر چیزی که دیدنش از زندگی عینی، لذتبخشتر است.
از یک جایی به بعد فقط باید خوابید که تنها خواب تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است
و به رویاهای خوش بر باد رفته پیوند خواهد زد..
زیبا بود محمد جان
دستتون درد نکنه
:rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose: :rose:
نیمکت های پارک همه ۲ نفره اند …
خیالی نیست….. روی زمین مینشینم !
یه گوشه ی دنج یه نقطه
یه عالمه یغض
یک دنیا دل شکسته
و بی نهایت خاطره کافیست
برای جوان مرگ شدن
مشکل از خود ماست
واسه کسی که یه قدم واسمون بر میداره دو کیلو متر پیاده میریم
?:-)